نامه ای از سوی یک سرباز جنبش به مهندس موسوی:
جناب آقای مهندس موسوی عزیز،
با عرض سلام و احترام
این سطور، دردنامه ای است از سوی یک سرباز جنبش به مردی که مقاومت و مردانگی را معنا کرد. آنچه سبب نگارش این متن گردید، احساس تکلیف و دینی است که به جنبش سبز آزادی خواهی و عدالت طلبی ایرانیان و به رهبر معنوی آن، مینمایم تا انذار دهم از آنچه در حاشیه تحرکات گروهی میبینم و بر تاثیر آن به بر این جنبش عظیم بیمناک هستم. لذا اگر درشت و صریح از دغدغه ها میگویم، حرجی بر این ناچیز نیست، و حق من به عنوان یک سرباز این جنبش آن است که از بیم هایم خبر دهم،شاید که موثر گردد.
جناب مهندس موسوی، خود بهتر از هر کس میدانید که ریشه های این حرکت اجتماعی در تاریخ صد و پنجاه ساله این سرزمین و مردمانش نهفته است، و اگر چندگاهی بروز علنی یافته و موفقیت هایی داشته در سایه رهبرانی گرانقدر بوده که توان بسیج عمومی در راستای خواست های تاریخی ایرانیان داشته اند و موفقیت ها نیز مسلما محصول پایداری رهبران آن بوده است و نام نیک ستارخان ها و باقرخان ها، مصدق ها، طالقانی ها، بازرگان ها و منتظری ها جز به سبب ایستادگی آن ها بر حقوق مسلم مردم بر حاکمیت نبوده است. میزان نفوذ اندیشه و کلام این رهبران اجتماعی در دل مردم، همواره شعله های هراس بر دل مستبدین را روشن نگاهداشته به گونه ای که حتی از پیکر بی روح آنان نیز ترس و واهمه داشته اند. بی دلیل نبود که مصدق در جواب پیشنهاد مسافرت استعلاجی به خارج از کشور گفت اینان از مرده من نیز وحشت دارند وآرزوی آن دارند که در خاک ایران دفن نگردم.
این مقدمه بابت آن بود که به نقش تاریخی شما و دیگر رهبر گرانقدر این جنبش، جناب آقای مهدی کروبی اشاره نمایم تا دغدغه هایم مجالی برای ظهور داشته باشند. چرا که ظهور یک جنبش اجتماعی مسلما پیش نیاز رهبریت مقدر را میطلبد و شما و جناب آقای کروبی به خوبی رسالت تان را تا کنون انجام داده اید. اما خطری که حس میکنم، از سوی برخی به اصطلاح همراهان شناس این جنبش است که حتی سعی کرده اند خود را در قالب نماینده و سخنگوی شما رنگ نمایند، اما دقت در حرکت هایشان، به خوبی نشانگر زاویه دراعمال و گفتارشان با شخص شماست. اگر شما این جنبش را تکثری از باورمندان با خواست های مختلف ولی دغدغه مشترک دانسته اید، آنان دگراندیشان را فرصت طلب نامیده اند و کاشت تخم نفاق و جدایی را در سرلوحه امورشان قرار داده اند. گاهی حتی به جای شما و دیگران تصمیم گرفته اند و مخاطراتی را ایجاد کرده اند. قصدم آن نیست که هدف عملکرد اینان را از زاویه دید خود بازگو نمایم، بلکه هدف انذار است. انذار به آن که اگر امروز ملتی حامی شماست تنها به دلیل اعتماد به صداقت شما بوده و گرنه قبل از این انتخابات، آقایان امتحانشان را پس داده اند و اعتماد عموم مردم را پیش از این باخته اند. و اگر این اعتماد عمومی از دست نرفته بود شاید اوضاع کار بدانجا نمیرسید که حکومت در دست نظامیان باشد و دیگر نهاد ها تنها عمالی بر خواست های آنان. جناب مهندس موسوی، این مردمی که این چنین دلاورانه در صحنه ایستاده اند، سال های قبل هم بودند، آنچه آنان را به رغم اختلافات قومی، مذهبی و عقیدتی چنین استوار گرد هم آورد، سرمایه های همچون شما و جناب کروبی بودند. به عبارت ساده تر، ما همان بودیم، رهبرانی همچون شما در صحنه نبودند. بابت همین نقش کلیدی است که حاکمان مستبد تمام فشارشان متوجه شخص شما، جناب کروبی و همسر عالیقدرتان میباشد، چون میدانند که تا شما در صحنه هستید، این مردم محال است که یوغ استبداد را بپذیرند و ویرانی مملکت را شاهد باشند. و درود بر شما که علیرغم ترور ناجوانمردانه عزیزتان، همچنان استوار ایستادید.
جناب موسوی، خود بهتر از من میدانید که خیزش کودتایی برای تسخیر قدرت از سوی محفل نشینان پادگانی، از همان زمان فروریختن اعتماد عمومی نسبت به اشخاصی که داعیه رهبری حرکت های اصلاحی را داشتند، آغاز گردید. امروز هم، همان مدعیان رهبری اصلاحات دیروز، با حرکت هایی که شاید هم از روی نیت خیرشان باشد، تحرکاتی را شروع کرده اند، که هدفش هرچه باشد، فرو ریختن دیوار اعتماد یکی از نتایج آن است. در ادبیات آقایان گویی مردم جایی ندارد و هم نوا با رییس دولت نامشروع، بخشی از همین مردم را کف روی آب میپندارند و یا حتی پا را فراتر از این نهاده و به کل منکر وجود چنین جنبش عظیمی میشوند. طنز قضیه آن جاست که برای جنبشی که به اذعانشان وجود ندارد، نسخه میپیچند. استعاره از کامیون ترمز بریده در سراشیبی مینمایند، اما سقوط حاکمیت استبداد را نمیبینند. صحبت از عدم وجود رهبری متمرکز مینمایند، گویا تا خود در هسته رهبری نباشند، بهتر است که وجود شما و آقای کروبی را نادیده بگیرند و یا شعار هر فرد یک رهبر را تمسخر نمایند. علیرغم دعوت شما از همه ایرانیان برای همراهی، سخن از خارج نشین و داخل نشین میکنند. و برخی اوقات حتی فراموش هم میکنند که برخی از خود هم خارج نشین هستند. هدف فقط ایجاد اختلاف است. این مدعیان که صد البته ادعای مریدی آیت الله خمینی را هم دارند، گویی فراموش کرده اند که ایشان هم به اجبار سال ها در خارج از کشور میزیستند. حتی فردی دیگر به خود اجازه آن را میدهد که علیرغم روشنگری صریح شما، تاکتیکی نامشخص، همچون فیل هوا کرده، را به مردم عرضه دهد. جناب مهندس بیم آن را دارم که تمام این تحرکات، حساب شده باشد تا هم در عزم شما خللی وارد نماید و هم به تبع آن مردم را پراکنده نماید.
جناب مهندس موسوی، اگر این جنبش تا کنون زیر شدیدترین فشارها دوام آورده ودر بسیاری از جبهه ها پیروز شده است، تنها به مدد حضور مردم در صحنه بوده است. و گرنه در زمان های پیشین، آقایان با داشتن دولت و مجلس، اندک پیروزی در قیاس با دستآوردهای این جنبش نداشته اند. عامل استمرار و پیروزی هر حرکتی، تسخیر عرصه عمومی و قلوب مردم است، که این مهم تنها در سایه ایمان به صداقت و راستکاری شما و جناب آقای کروبی، حاصل شده است. مباد که در سایه فشار این تحرکات و صحنه سازی هایی با نام نخبگان، که شاید دست چین شدگانی بیش نباشند، اندکی بر عزم و اراده شما خللی وارد آید. خواست های حداقلی که در بیانیه ها و مصاحبه های شما و جناب کروبی بصورت هوشمندانه ای ذکر گردیده، بهترین معیار اتحاد است و بهترین میزان برای گفتگو با اصحاب قدرت. مباد که این فشار ها، اندکی این خواست ها را کمتر نماید، که اگر چنین افتد نه تنها دیگر قدرت نشینان متکی بر نظامیان آن را نخواهند پذیرفت، بلکه به واسطه پراکندگی در حمایت های مردمی، تا پای نابودی هسته های مرکزی این جنبش از پای نخواهند نشست.
جناب مهندس موسوی عزیز تر از جان، دردنامه دراز است و فرصت کوتاه. اما امیدوارم این دردنامه شما را بیش از پیش به نقش تاریخی خود واقف گرداند. و در پایان، از این که نمیتوانم این نامه را به دلیل خطرات جانی، با نام شخصیم امضا کنم، شرمنده ام. اما شاید خوبی این امضای مستعار در آن باشد که دیگرانی را از خواب بیدار کند تا درک نمایند این جنبش متعلق به تک تک ایرانیان است و این چنین آن را مصادره به مطلوب نمودن، تیشه به ریشه همگان است.
با احترام فراوان
یک وبلاگ نویس( اسپینوزا)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر