۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه

گزارش چند قتل

سیاهی سکوت......
صداهای درهم پیچیده. صدای چند ضربه. همهمه میخوابد. صدایی خش دار که میگوید: "پس قرار ما دوشنبه 17 آذر. هر گروه ده دقیقه وقت دارد. حتما براش اسلاید درست کنید. هرگروه دو نفر یا نهایتا سه نفر. برای جلسه بعدی اعضای هر گروه رو مشخص کنید" . دوباره همهمه ...
آفتاب نیمه جان ظهر پاییز از روی پنجره ها بر روی آجرهای سه سانتی طوری انعکاس یافته که گویی یکی از آن بالا رنگ زرد را بر همه جا پاشیده است. دو پسر بر روی صندلی سبز رنگ روبروی پله ها نشسته اند. بخار از لیوان های پلاستیکی که به دست دارند، بلند میشود. روزنامه ای در دست یکی شان است. زنی با مانتو و روسری سیاه با دسته گلی در دست و عکس مردی در داخل دسته گل بر صفحه اول روزنامه نقش بسته. کنار این عکس نوشته شده:" رئیس جمهوری با خانواده های قربانیان، ابراز همدردی کرد".
سیاهی .... گویی همه جا میلرزد.
هوا سرد است. پسری زیپ کاپشنش را تا بالا میکشد و به صندلی تکیه میدهد و از پنجره به برف روی کوه ها نگاه میکند. و چشم بر هم میگذارد.
پسر و دختری در پارک قدم میزنند. پسر پیرهن سفید آستین کوتاه پوشیده و دختر یک مانتوی بلند سرتاسر سیاه با یک روسری که همرنگ مانتوش هست. پسر میپرسد " به داداشت گفتی؟" دختر جواب میدهد: " نه هنوز، یکم وقت میخواهد. اول باید با مادرم حرف بزنم" پسر جواب میدهد" مثل همه بهمنی ها، اهل صبر و حوصله هستی" و هر دویشان میخندند.
جلوی در پارک، مرد و زنی میانسال با لباس کردی به آن ها نزدیک میشوند. بچه ای سه چهار ساله، در بغل زن است. مرد کاغذی را جلوی پسر میگیرد و با لجهه که سخت میشود آن را فهمید چیزی میگوید. پسر حدس میزند که دنبال آدرس باید باشند. قبل از این که پسر برگه را از دست مرد بگیرد، دختر با زبانی که برای پسر قابل فهم نیست، با آن ها حرف میزند و بعد رو به پسر کرده و میگوید: "میخواهند بروند بیمارستان طالقانی. دخترشان مریض هست. تو میدونی بیمارستان کدوم وره؟" و پسر میگوید: بهتره تاکسی بگیرند، بیمارستان نزدیکه اوینه. از اینجا نمیشه پیاده رفت.
چند سرباز در حال دویدن در داخل پارک هستند. به آن ها که میرسند، یکدفعه رژه نظامی میروند. پسر و دختر از خیابان کنار پارک آهسته قدم میزنند تا ته خیابان.
داخل یک اتاق کوچک حدود 20 جوان که اکثرشان هم پسر هستند نشسته اند و دارند بحث میکنند. روی میز قدیمی ته اتاق پر از روزنامه هست. فضای اتاق پر شده از دود سیگار. هر کس چیزی میگوید. تشخیص آن که صداها متعلق به چه کسی است، سخت است. پسری که ظاهر جا افتاده تری از بقیه دارد، روی میز میکوبد و میگوید: "پس رای گیری میکنیم" هر کس با حضور در مراسم ختم موافق است، دست بلند کند. اکثر دست ها بلند میشود. پسر میگوید پس من دنبال اجاره اتوبوس میروم و تیم نشریه هم خبر حضور و ساعت و زمان حرکت را صفحه اول نشریه فردا کار کنند."
مینی بوسی سر پیچ جاده جلوی یک چایخانه بین راهی کنار زده. پسر از بالای دره نزدیک چایخانه رقص برف را تماشا میکند و سیگار میکشد. صدای راننده مینی بوس میپیچد که با لهجه غلیظ ترکی میگوید " مسافرهای دوزال جا نمومن". همه سوار میشوند. شاگرد راننده مسافرین را میشمارد. و میگوید یک نفر کمه. جوانی با سر تراشیده و یک ساک سربازی از دست شویی میدود به سمت مینی بوس و مینی بوس در دل جاده سیاهی که دل سپید کوه ها را شکافته گم میشود. 
راهرو پر شده از هیاهوی دانشجوهایی که از کلاس بیرون می آیند. پسری دختری را میپاید تا دختر از در دانشکده بیرون رود. بعد سراسیمه به دنبالش میدود. نزدیکش که شد، میگوید "سلام" دختر هم جواب "سلام" را میدهد و میگوید "حواست باشه حراست نبینه باز". پسر میگوید "باشه. فقط، بگو کی ببینمت؟" دختر جواب میدهد "ساعت شش، فقط دیر نکنیا" 
دختر جلوی سینمایی ایستاده و ساعتش را نگاه میکند. 2 دقیقه مانده به شش. سرش را بالا که میکند پسر را میبیند که نزدیکش واستاده. پسر میگوید" "خب امروز چیکار کنیم؟" دختر جواب میدهد "نمیدونم!" پسر اندکی مکث میکند و میگوید" بریم فیلم ببینیم؟" و دختر سری تکان میدهد و میروند صف بلیط می ایستند. اسم فیلم " آدم برفی" ست. 
دختر و پسر در میان جمعیتی که از سینما خارج میشوند، هستند. دختر دلهره دارد و مدام ساعتش را نگاه میکند و میگوید " در خوابگاه رو ساعت 9 میبندن" پسر جواب میدهد: "نترس فوقش دربست میگیرم و میرسونمت" بعد از اندکی مکث" پسر" میپرسد: " راستی، نظرت چیه برای پروژه این درس امروز، همگروهی بشیم؟" دختر جواب میدهد" من که دوست دارم، اما خب حرف درنیارن پشت سرمون؟"
اتوبوسی دم در دانشگاه پارک کرده. داخل اتوبوس کیپ تا کیپ پر است.اتوبوس حرکت میکند و دانشجویان شروع میکنند به خواندن سرود "ای ایران، ای مرز پر گهر" پسر خسته لم داده به صندلی اتوبوس و چشمانش را میبندد و زیر لب با خواندن سرود، دیگران را همراهی میکند.
با صدای ترمز شدید پسر که دیگر خوابش برده بود، از خواب میپرد. راننده رو به مسافران کرده و میگوید: "ماشین نمیکشه باید زنجیر ببندیم به لاستیک."
صدای شیون و ناله همه جا پیچیده. دانشجویان با خواندن سرود "یار دبستانی" وارد جمعیت عزادار شده و در گوشه ای سرپا می ایستند. بعد تمام شدن سرودشان، همگی ساکت میشوند و به شعرخوانی زنی که پشت بلندگو ایستاده، گوش میدهند. بعد از زن شعر گو، مردی عینکی با موهای فرفری پشت بلندگو قرار میگیرد و میگوید: "پیام دقیق به ما رسیده است، خفه میکنیم. ما هم حاضریم"
سیاهی .... سکوت...
پسر و دختر در کنار دکه روزنامه فروشی ایستاده اند تا پسر چند نخ سیگار بخرد. دختر که در این فاصله تیتر روزنامه ها رو مرور میکند، به پسر این تیتر را نشان میدهد "سعید اسلامی پیشنهاد قانون مطبوعات را داده است"
پسر بر لبه پنجره ای در طبقه پنجم ساختمانی نشسته و به خیابان خیره است. دست میکند و از جیب پیرهنش پاکت سیگار را بیرون کشیده و نخی آتش میزند. سر که بلند میکند ناگهان دختر را میبیند که از پایین صدایش میکند و از پیاده روی آن طرف خیابان به این سو میدود. راننده پیکانی که از ته خیابان با سرعت زیاد به سمت دختر می آمد، پا بر روی ترمز میگذارد. اما دیر شده بود و محکم به دختر میزند و دختر چند متر آن طرف تر پرت میشود. پسر که از دیدن این صحنه شوکه شده، تعادلش به هم میخورد و به پایین پرت میشود.
صدای یازهرا شنیده میشود. همه جا را خون گرفته. صدای فریاد و ناله و تیر در هم پیچیده. جنازه دختری در زیر پنجره ساختمانی روی جدول افتاده.
مرد هراسان از خواب برمیخیزد، راننده تعادلش را در جاده یخبندان از دست داده و همه داد میکشند. مینی بوس به سمت دره کنار جاده واژگون میشود.
سیاهی .......... سکوت
چند آمبولانس و ماشین پلیس آژیر کنان در کنار جاده ایستاده اند. مسافرین گذری نیز پیاده شده اند و از آن بالا به مینی بوس واژگون شده نگاه میکنند. تیم نجات و امداد، جنازه ها را یکی یکی بیرون میکشند: 10 سرباز، دو دختر، دو پیرمرد یک جوان یک زن و شوهر با بچه ای در بغل. بچه هنوز زنده است و شیون میکند. راننده و شاگرد مینی بوس که توانسته بودند هنگام واژگون شدن ماشین بیرون بپرند، زنده مانده اند اما بی هوش هستند. کشته ها راپس از شناسایی شدن به خانواده هایشان تحویل میدهند. کشته های محلی را در قبرستان "دوزال" دفن میکنند. در روز تدفین کشته ها، قبرستان کیپ تا کیپ پر است. عده ای بر سر قبرهای تازه کنده شده ایستاده اند و شیون میکنند. و عده ای که قیافه هایشان به محلی ها نمیخورد بر سر قبر دختر جوانی ایستاده اند و سرود "یار دبستانی" میخوانند.

۱۳۹۲ مهر ۲۷, شنبه

دو نگاه، یک منظره


کرختی و خواب آلود، چشم هایت را لحظه ای هم میگذاری. پرت میشوی به پاگرد یک پاساژ، جایی که کودکی شش هفت ساله روی پله های منتهی به طبقه آخر نشسته و از کنار دیواره شیشه ای صحنه ای را می پاید. به سختی توانسته حیاط خانه اشان را از بین انبوه ساختمان هایی که از منظره آنجا میتوان دید پیدا کند. قسمت جنوبی خانه اشان را کامل میتواند تمیز دهد آنجا که دیوارهایش از آجر قرمز است. نور زرد تابستان، روشنی خاصی به دیوار و درآهنی سبز که بالای راه پله ای با میله های سبز هست، داده است. خانه شلوغ است، خواهران و برادرانش را میبیند که مدام در حیاط در آمد و شد هستند.
اما کودک ناگهان محو میشود و میبینی که خودت جای کودک نشسته ای و همان جا را میپایی. در آهنی عوض شده، تازه تر شده، دری آلومنیومی. دکور حیاط و قسمت جنوبی خانه تغییر کرده. دیوار سفید سیمانی، جای آجرهای قرمز رنگ را گرفته اند. خبری هم از میله های سبز راه پله نیست. هوا ابری ست. در و دیوار و آسمان رنگ هایی نزدیک به هم دارند، طوری که تمیز دادنشان از هم از این فاصله کار را مشکل کرده. مدت ها چشم میدوزی تا کسی را در حال گذر از حیاط خانه ببینی. اما خبری نیست. خانه ساکت است. سکوتی سنگین حکمفرماست. بیست و چهار سال گذشته ....

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

هاشمی در مواجهه با مهندسی انتخابات



چکیده: این مقاله، با مرور انتخابات گذشته، سعی کرده است که انواع مهندسی انتخابات را دسته بندی کرده و به این پرسش پاسخ دهد که امکان اتخاذ کدام روش مهندسی انتخابات از سوی رهبر  و سپاهیان بیشتر است. بحث های مطرح شده در این مقاله، به دلیل عدم دسترسی به داده ها، بیشتر بحث های کیفی است تا کمی. در این مقاله نشان داده میشود که روش مهندسی آرا در انتخابات پیش رو، به دلیل تشابه شرایط به انتخابات 84، نزدیکی بسیار به آنچه در انتخابات 84 بکار گرفته شد، خواهد داشت. اساس این روش بر تعدد کاندیداها، باز گذاشتن نیروهای تحریم در غیر فعال کردن آرای خاکستری، و غیر قطبی کردن فضا می باشد. در پایان، راهکارهای پیشنهادی به هاشمی، جهت فرار از وقوع مهندسی انتخابات پیش رو، ارائه شده است.

با ثبت نام هاشمی رفسنجانی، حساسیت های انتخاباتی به اوج خود رسیده است. کافی است چند ساعتی در شبکه های اجتماعی چرخ بزنید و ببینید چگونه بازار بحث پیرامون انتخابات، بایدها و شایدها و تحلیل و گمانه زنی داغ شده است. مهمترین عامل این تغییر فضا، بابت آن است که عموم مردم میدانند که این بار با انتخابات پیچیده ای روبرو هستند. یکی از عوامل که به حساسیت ماجرا افزوده است، عکس العمل تیم احمدی نژاد در صورت رد صلاحیت کاندیدایشان و نحوه برگزاری انتخابات در صورت تایید صلاحیت وی است. اما مهمترین دلیل برای تغییر فضای مرده سیاسی، به فضای حساسیت عمومی به مبحث انتخابات را باید در آن جست که دیگر بر کسی پوشیده نیست که خامنه ای و سپاهیان هر کاری خواهند کرد تا سکان قدرت اجرایی کشور به دست رقیب چغری همچون هاشمی که میتواند ائتلاف گسترده ای از روحانیون و مراجع گرفته، تا بازاریان و طبقه متوسط جامعه و دانشگاهیان در برابر زیاده خواهی رهبر و سپاهیان شکل دهد، نیفتد. اما شانس موفقیت سپاهیان در ناکام گذاشتن هاشمی در به دست گیری قوه مجریه به چه میزان است؟ راه های مهندسی انتخابات پیش رو برای شان کدامند؟ و راهکار پیش روی هاشمی، برای برد در این نبرد نه چندان برابر چیست؟ برای پاسخ دادن به این سئوالات، میبایست ابتدا شناختی صحیح از انواع مهندسی انتخابات انجام گرفته تا کنون داشت و سپس با ارزیابی شرایط، امکان وقوع هر کدام از انواع مهندسی انتخابات را سنجید.
پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات، حاکمیت اقتدارگرا، به خوبی دانست که شانس موفقیت چندانی در کسب اقبال عمومی در یک انتخابات سالم نخواهد داشت. لذا، در پی آن بود که بتواند انتخابات را مهندسی کند، تا نتیجه دلخواهش را از درون صندوق های رای بیرون بکشد. اولین تجربه موفق آنان، زمانی حاصل شد که جمع کثیری از مردم، بنا به علل مختلف، از مشارکت در انتخابات دلسرد شده بودند. نتیجه برد بدون دردسر در انتخابات شوراها بود. لذا، درس اول در مهندسی انتخابات برای اقتدارگرایان آن بود که همواره دست نیروهایی که به دنبال عدم شرکت منفعلانه در انتخابات هستند را در تبلیغ بی عملی شان باز بگذارند. بدنبال آن، انتخابات مجلس هفتم در پیش بود. استراتژی این بار آنان، قلع و قمع نیروهای اصلاح طلب در مرحله تایید صلاحیت بود. چرا که میدانستند، جنس انتخابات شوراها و مجلس تقریبا یکی ست، و عدم شرکت مردم در این دو انتخابات نگرانی چندانی متوجه مشروعیت نظام نمیکند. نتیجه استراتژی جدید آنان، عدم مشارکت مردم در یک انتخابات یک - طرفه بود. هرچند پیروزی دلنشینی کسب کرده بودند، اما چنین استراتژی مناسب برای انتخاباتی که در سطح کشوری رخ میدهد، انتخابات ریاست جمهوری، مناسب نیست. لذا دومین درس  مهندسی انتخابات برای اقتدارگرایان آن بود که در انتخابات شورا و مجلس که همواره به علت حساسیت های قومیتی، فامیلی و غیره، برخی از مردم در شهرهای کوچک تر حاضر میشوند، میتوان استراتژی رد صلاحیت های گسترده را بکار بست. اما چنین استراتژی برای انتخاباتی در سطح کشوری نیست. پس از دو تجربه، آنان با انتخابات ریاست جمهوری 84 روبرو بودند. جنس این انتخابات، با دو جنس دو تجربه پیشین آنان، تفاوت های بنیادین داشت. لذا، طرحی نو مستلزم موفقیت آنان در نبرد سوم مهندسی انتخابات بود. فکر بکر آنان در این انتخابات، صحنه آرایی فضا به گونه ای بود که فضای دو قطبی اصلاح طلب – جناح راستی شکل نگیرد. این صحنه آرایی، مهمترین ملزومش تعدد فراوان کاندیداها بود. تعدد فراوان کاندیداها، چند مزیت برای آنان داشت. یکم – به علت توزیع آرا، فضای دو قطبی شکل نخواهد گرفت. دوم – به علت توزیع آرا، سهم آرای هر کاندیدا درصد زیادی از آرای کل نخواهد بود. لذا، قدرت مانور در دستکاری آرا، به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت. به عبارت ساده تر، با تقلب هایی در میزان کوچک تر، قابلیت مهندسی آرا بوجود میآید. سوم – به علت توزیع آرا، احتمال دو مرحله ای شدن انتخابات، افزایش می یابد. که خود آن، فرصتی است دوباره برای برکشیدن کاندیدای خود از صندوق آرا. برای آن که سهم هر کاندید از کل آرا کاهش یابد، اولا باید کاندیداها از همه قشری حضور  داشته باشند تا هر سبد آرا، کاندیدای مخصوص به خود را داشته باشد. این امر، با تایید صلاحیت معین با حکم حکومتی محقق شد. دوم این که، باز باید دست نیروهای تحریمی به شدت باز باشد، تا آرایی که در صورت مشارکت به سبد کاندیداهای رقیب ریخته خواهد شد، از دور مسابقه خارج گردد. نتیجه آن انتخابات، برای آن ها بسیار شیرین بود. چرا که تقلبی چند درصدی در مرحله اول، تمام سناریوی آنان را محقق ساخت. انتخابات مجلس هشتم و شوراهای دور سوم، بسیار شبیه به فضای انتخابات شوراهای دور دوم بود که به علت عدم استقبال عمومی، حاکمیت نیاز چندانی به مهندسی انتخابات نداشت.
اما انتخابات ریاست جمهوری 88، مهمترین چالش در برابر مهندسی انتخابات بود. چرا که به دلیل عملکرد احمدی نژاد و فضای نارضایتی عمومی گسترده، خواه ناخواه، فضای دوقطبی، حتی پیش از ثبت نام کاندیداها شکل گرفته بود. لذا تعدد کاندیداها، در این فضای پلاریزه، تاثیر چندانی در کاهش سهم آرای هر کاندیدا نمیتوانست بازی کند. از سوی دیگر به قدری فضا دوقطبی شده بود که اکثریت تحریمی ها وارد کارزار انتخاباتی به نفع رقیب حاکمیت اقتدارگرا شده بودند. و این تفاوت دوم انتخابات 88 با انتخابات ریاست جمهوری دور پیشین آن بود.
اما تفاوت مهم دیگر انتخابات 88 با انتخابات 84 را در یک موضوع دیگر نیز جست. در سال 84، مجریان انتخابات و ناظران آن، در دوسوی میدان قرار داشتند، لذا یک محدودیت حداکثری برای دستکاری آرا وجود داشت. چنین محدودیتی در انتخاباتی که وزارت کشور و شورای نگهبان، هر دو یک سوی میدان بودند، محلی از اعراب نداشت. در چنین انتخابات پولاریزه شده ای، دو مرحله ای کردن انتخابات نیز هیچ مزیتی برای حاکمیت نداشت. البته بخشی از این ماجرا را باید در آرای منفی بسیار کمتر میرحسین در قیاس با هاشمی جست، که خطر دو مرحله ای کردن انتخابات را بیش از پیش کرده بود. لذا، باید کلک قضیه در همان دور اول با تقلب حداکثری کنده میشد. اما نتیجه، یک رسوایی تمام عیار برای حاکمیت بود، چرا که فضای پلاریزه، سبب شده بود برای اولین بار، حامیان طیف مقابل، تجمعات انتخاباتی در کف خیابان های شهر برگزار نمایند. لذا، برتری عددی به قدری تجسم عینی یافته بود که باور پذیری آرای اعلام شده را برای حتی غیر سیاسی ترین اقشار جامعه، مشکل نموده بود.
انتخابات مجلس نهم، در یک فضای بدون مشارکت گسترده مردم برگزار میشد، و نیاز چندانی در مهندسی انتخابات بین نیروهای خودی وجود نداشت. اما انتخابات پیش رو، پس از انتخابات 88، مهمترین کارزار پیش روی حاکمیت جهت یکدست نمودن دوباره قوای حاکمیتی ست. انتخابات 88، هزینه بسیار زیادی بر روی میز رهبر به جا نهاد. لذا، خطر دوباره وقوع اعتراضات گسترده مردم در شرایطی که نارضایتی های گسترده اقتصادی نیز به نارضایتی های سیاسی افزوده شده، شرایط انتخابات 92 را به کلی از انتخابات 88 متمایز کرده است. یکی از مهمترین تمایزهای این دو انتخابات را باید در عدم یکپارچگی نیروهای درون حکومتی جست. جدایی تیم احمدی نژاد، از بدنه اصولگرایان حامی خامنه ای، در حالی که هیئت های اجرایی انتخابات بیشتر نزدیک به احمدی نژاد هستند، شرایط را به شرایط انتخابات 84 بیشتر همانند کرده است. همانگونه که در بالا ذکر شد، در انتخابات 84، هیئت اجرایی و هیئت نظارت، در دوسوی انتخابات قرار داشتند. در چنین انتخابات هایی عملا توان دست کاری آرا به میزان قابل توجهی کمتر میشود.
از سوی دیگر، حاکمیت برای بستن راه های اعتراضات احتمالی مردم در جریان انتخابات، تمام سعی خویش را نموده تا فضای انتخابات دو قطبی نگردد. تعدد بسیار زیاد کاندیداهای این دوره از انتخابات، خود شاهدی است بر این تلاش. حاکمیت سعی مینماید که فضا را شبیه فضای انتخابات 84 صحنه آرایی نماید. حتی دعوت از اصلاح طلبان درجه دوم برای کاندیدا شدن را بیش از تلاش حاکمیت برای افزایش مشارکت عمومی، باید در تلاش جهت غیر قطبی کردن انتخابات با توزیع آرا در سبدهای مختلف ارزیابی کرد.
وجود تیم احمدی نژاد، به خودی خود، فضای انتخابات را از حالت دو قطبی خارج کرده است. لذا میتوان پیش بینی نمود که حاکمیت با تایید صلاحیت کاندیدای این جریان، با مدلی شبیه به مدل تایید صلاحیت معین در انتخابات 84، از دو قطبی کردن انتخابات فرار نماید. راه پیش روی دیگر در برابر حاکمیت، تایید صلاحیت کاندیدایی همچون اعلمی ست که بتواند آرای قومیتی را از گردونه مسابقه اصلی خارج نمیاد.پیش شرط دیگر مهندسی آرا در انتخابات پیش رو، فعال کردن طیف های تحریمی در انتخابات میباشد. بدیهی است که پس از کودتای انتخاباتی 88، پتانسیل رای های تحریمی به شدت زیاد میباشد. لذا با اندکی تحریک احساسات، میتوانند امید داشته باشند که بخش اعظمی از آرایی که به سمت هاشمی خواهد رفت را نیز از گردونه مسابقه خارج نمایند.  به دلیل تعدد کاندیداها، و غیر قطبی بودن انتخابات، و عدم شرکت بخش عمده ای از آرای خاکستری، سهم  رای هر کاندیدا دوباره همچون انتخابات 84، کاهش شدیدی خواهد داشت که در این شرایط با دست کاری بسیار کمتر از انتخابات 88، کاندیدای بیت رهبری دوباره از درون صندوق ها بیرون کشیده خواهد شد. هرچند عکس العمل های پیش بینی ناپذیر احمدی نژاد، احتمال وقوع هر نوع مقاومتی در برابر دست کاری آرا از سوی بیت رهبری افزایش داده، اما به همان میزان نیز احتمال دست کاری آرا توسط تیم اجرایی به دلیل یکدست نبود تیم نظارتی کاهش یافته است.
به هر ترتیب، تمام سعی و تلاش بر آن شده است که هاشمی در یک انتخابات غیر قطبی بازنده انتخابات باشد. اما راهکارهای پیش روی هاشمی برای فرار از چنین دامی کدامند؟
راهکارهای پیش رو را در سه دسته میتوان کلاسه بندی کرد:
1-      راضی کردن تمام کاندیداهایی که در بخشی از سبد آرا با هاشمی مشترک هستند به کناره گیری
2-      فعال کردن آرای خاکستری
3-      سعی و تلاش در دو قطبی کردن انتخابات
تیم هاشمی و اصلاح طلبانی که به حمایت از وی برخواسته اند، باید تمامی کاندیداهای تایید صلاحت شده اصلاح طلب را راضی به کناره گیری به نفع هاشمی نمیایند. چنانچه کاندیدایی از کناره گیری طفره رود، باید همدستی وی با مهندسین انتخابات اعلام گردد
حصول نتیجه در کلاسه های دوم و سوم، در گرو عملکرد شخص هاشمی میباشد. و عملا با دو قطبی کردن انتخابات، احتمال حضور آرای خاکستری (تحریمی) در انتخابات نیز افزایش خواهد یافت. هاشمی باید بداند که میدانی که در آن گام گذاشته، میدانی است که رقیب برای حذف همیشگی وی نقشه کشیده است. لذا، به این کارزار، باید به دید کارزار آخر نگاه کند. البته این کارزار، تنها برای وی کارزار آخر نیست، بلکه برای مردمی که به واسطه فرار از روزهای سیاه پیش رو (امکان جنگ، ادامه وضعیت فلاکت بار اقتصادی کنونی، ورشکستگی و فروپاشی سیاسی اجتماعی کشور) به وی امید بسته اند نیز، کارزار آخر محسوب میشود و چنانچه خامنه ای و سپاهیان برنده این کارزار باشند، تمام امیدهای کمرنگ کنونی به تغییر وضعیت نیز تماما رنگ خواهند باخت. لذا، هاشمی به جای تمسک به گفتمان اعتدال همیشگیش، باید حداقل در مقام گفتار، اندکی تهاجمی تر به مسبب بدبختی های کنونی مملکت بتازد. از نقش سپاه در قبضه امور، بی مهاباتر سخن براند. و از خطرات پیش رو، بی پرده تر حرف به میان آورد. فضای دو قطبی در تاختن تنها به سومدیریت تیم احمدی نژاد شکل نخواهد گرفت. در صورت پیشبرد چنین تاکتیکی، نه تنها فضای دوقطبی شکل نخواهد گرفت، بلکه کاندیدای مطلوب بیت رهبری، با حاشیه امنیت بیشتری با مهندسی آرا به قدرت خواهد رسید. هاشمی به جای دست و پنجه نرم کردن با کاندیداهای در میدان رزم، باید با پدرخوانده های پشت صحنه اعلان نبرد نماید. چرا که فضای دوقطبی از دل رقابت آنانکه در قد و قواره هاشمی نیستند، بیرون نمی آید. مردم به شرطی امید به تغییر را باور خواهند کرد که بدانند، شخصی به کانون های اصلی فساد حمله ور شده. وگرنه همان آرای منفی هاشمی و عدم حضور بخش عظیمی از معترضان، کار دست هاشمی خواهد داد. شرایط امروز کشور و حاکمیت، به گونه ای نیست که یکبار دیگر بتواند رهبر دیگری از معترضان را بربند بکشد! آن هم شخصی همچون هاشمی که در بین مراجع هم پشتیبان دارد. صراحت هاشمی در خطر استیلای تمام و کمال سپاهیان بر همه شئونات کشور، هم حمایت روحانیت را به همراه خواهد داشت، هم بازار سنتی و هم طبقه متوسط که هر کدام به نحوی از میدان داری سپاهیان زخمی اند. آرای منفی هاشمی هم که بیشتر در بین طبقات پایین تر جامعه مستتر میباشد، به شرط باور به تغییر هاشمی، کمتر خواهد شد. لذا هاشمی باید از غرور همیشگی خویش اندکی فاصله بگیرد و ضمن قبول اشتباهاتش در گذشته، به منتقدانش بقبولاند که هاشمی گذشته نیست. درس عبرت گرفته و این بار برای نجات کشور آمده. نگارنده اعتقاد دارد چنانچه هاشمی نخواهد میدان دار دو قطبی کردن فضا شود، نه تنها برنده این انتخابات نخواهد بود، بلکه حتی در صورت برهم خوردن میز بازی به علت لگدهای احتمالی احمدی نژاد، تنها تماشاگر دعوای دیگران خواهد بود. احمدی نژاد چندی است که درک کرده رمز پیروزی در انتخاباتی همچون انتخابات پیش رو، از راه دو قطبی کردن  فضا میگذرد. آیا هاشمی با امکانات بیشتر در دو قطبی کردن فضا، راه را برای علمداری احمدی نژاد در دو قطبی کردن باز خواهد گذاشت؟ باید منتظر بازی هاشمی بود.