بازم یکی از آینه خنده مارو دزدید / یه گله آدم برفی رفتن به جنگ خورشید
باز یکی خواب ما رو از تو ترانه خط زد/ جای قلم معلم گردن ما رو قط زد
چه واژه ها تلف شد چه گریه ها هدر رفت/ ستاره دربه در شد هدهد شکسته پر رفت
باز یکی دست ما رو خوند و شبو بهم زد / باز یکی اسممونو از لیست نور قلم زد
دوباره از سرخط دوباره اول کار / دوباره زخم تازه دوباره درد تکرار
چه قصه ها ورق خورد چه قلبایی که خون شد / از سر نو سیاهی رنگ این آسمون شد
خسته نشو شروع کن به انتشار خورشید / نگو نفس بریدی نگو نمونده امید
خسته نشو که دستات کلید هرچی قفله / باور کن آرزو رو سرخم نکن به تردید
باور دارم که هستی باور دارم که هستیم
پاسخحذفبریدبگین به خورشید پنجره ای نبستیم
ما هستیم