۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

پاسخی به انتقاد مطرح شده به نامه ای به اپوزیسیون های مسلح


مقدمه: امروز دوستی پیغام داد، که کسی برایم پیغامی دارد و گویا چون نتوانسته  وارد وبلاگ بنده شود، این پیغام را در اینجا به ایشان داده، تا به من منعکس نمایند
 من هم لازم دیدم در جواب انتفاد ایشان، مطلبی بنویسم، چون احساس کردم این سوء برداشت از حرف های بنده در مورد نفی خشونت ممکن است برای دیگرانی نیز پیش آمده باشد، و جواب ندادن به این مساله توجیحی چز نداشتن پاسخ ندارد. برای پاسخ گویی ابتدا متن پیغام ایشان را عینا در زیر خواهم آورد، تا دیگر خوانندگان هم از مسیر انتقاد و جواب به دور نباشند 


انتقاد وارده: هموطن عزیز نوشتید . «.همه سخن از شروع جنگ از طرف رژیم میرانند و خود را مجبور به انتخاب اسلحه برای دفاع مشروع. »….این بحث را می گذاریم برای ماههای اینده که به چشم رذالت رزیم را ببینید فقط یک سوال دارم در اوایل تظاهرات در چند ماه پیش برخی از جوانان تظاهر کننده نیروهای سرکوبگر را به نوعی پناه می دادند تا از خشم مردم به دور باشند البته جوانانی که تا ان موقع به عمق ضد مردمی بودن رزیم اگاه نبودند حق داشتند بنا بر برداشت شان این حرکت را انجام دهند اما الان ایا همان جوانان به نیروهای سر کوبگر پناه می دهند یا انها را در اینترنت افشا می کنند .راه بسیار طولانی است کمی صبور باشید و با این نوشته ها اعدام احسان را به نوعی لگد مال نکنید

پاسخ:برادر یا خواهر عزیزم، دست نبردن به اسلحه و نفی خشونت، بدان معنایی که شما از آن برداشت کرده اید نیست. اصولا مبارزه با یک ساختار، رژیم، حاکمان و یا یک قسمت از قانون حاکمه، انواع و اقسامی دارد. اما بصورت کلی میتوان در ذیل مبارزات خشونت آمیز و مبارزات مسالمت آمیز طبقه بندی نمود. جدا از آن که هر کدام، شامل راهکارهایی متفاوت میباشد.، اما نکته مغفول در انتقاد شما آن  است که گویی مبارزه یا خشونت آمیز است و یا اصلا وجود ندارد. برادر یا خواهر گرامی، مبارزه مسالمت آمیز با پرهیز از خشونت برای قطع وقوع تسلسل وار خشونت، به راهکار های دیگری میپردازد. مثالی که خود گفته اید- افشای عاملان خشونت- خود یکی از این راهکارهاست و من در تعجبم که چگونه آن را نشانی از ناکارآمدی مبارزات مسالمت آمیز میدانید؟ در رد نظریه شما کافی است بگویم که اگر معترضین هم دست به خشونت برده بودند، دیگر پخش صحنه های اعمال خشونت رژیم انعکاس جهانی چندانی نداشت و افشای عوامل خشونت رژیم هم خریداری.  دست نبردن به خشونت به معنای خموشی نیست، بلکه به معنای داشتن خلاقیت در ناتوان ساختن دشمن از سرکوب است ، نه دادن بهانه ای برای سرکوب بیشتر

گفته اید کمی صبور باشم و راه طولانی است. هدف شما از صبور بودن این است که فعلا برای قضاوت زود است و آینده نادرستی نظر من را نشان خواهد داد. اما دو نکته در این سخن شما مغفول مانده است. صبور نبودن از آن کسی است که میخواهد ره صد ساله را یک شبه طی نماید. دموکراسی و آزادی چیزی نیست که بتوان با دست بردن به اسلحه بدان دست یافت، زمینه میخواهد، ریشه میخواهد، تمرین میخواهد و هزینه.  راه دموکراسی حتما از انقلاب گذر نمیکند. و اگر چنین بود، ما پس از صد سال از انقلاب مشروطه، باید یکی از آزاد ترین ملل دنیا میبودیم. خود حتما میدانید قدیمی ترین دموکراسی دنیا، با خشونت حاصل نشده است.مثال از فرانسه هم شاید بی مورد نباشد، چندین انقلاب و چندین جمهوری تا آزادی لازم بود؟ برادر من صبورم و اعتقاد دارم برای زدودن استبداد، چه دینی و چه غیر دینی، راه یک شبه وجود ندارد. برداشت دیگر از این جمله شما آن است که در ادامه راه، جنیش سبز متوسل به خشونت خواهد شد و برای سرکوبی خشونت راهی جز این متصور نیست. اولا باید  بگویم، بنده پیش گو نیستم و مراد از آن  چه گفتم، تبیین بود نه غیب گویی.  دوما باید بگویم شما فرض دست بردن به خشونت از سمت معترضین را حتمی پنداشته اید. اما من چندان با شما موافق نیستم و گواهم بر این مدعا وضعیت حال جنبش پس از دویست شهید، هزاران زندانی و موارد تجاوزی که آمارشان دقیق نیست، میباشد. برادر جان، اگه قرار بر دست بردن به اسلحه بود، تا کنون رخ داده بود. کدام یک از احزاب مسلح، این همه هزینه داده بودند و هنوز دست به اسلحه نبرده بودند؟ تفاوت در نوع نگاه است و تفاوت در هدف. و سوم هم این که چندین مثال نقض بزنم بر آن که جنبش هایی متعدد با مبارزات مسالمت آمیز به موفقیت دست یافته اند؟ گاندی و ماندلا را که حتما میشناسید، همین دو مثال های نقضی است بر برهان ذکر شده شما
و در پایان گفته اید که اعدام احسان را با این نوشته ها پایمال ننمایم. گویی بنده از اعدام ایشان خشنود شده ام و با سرور تمام، اعدام ایشان را توجیح. برادر گرامی در ابتدای همان متن به کراهت اعدام اشاره نموده ام، و شاید یکی از دو انگیزه مهم برای نگارش آن متن هم فضای حزنی بود که پس از اعدام آن جوان بر من مستولی شده بود. اما دوست گرامی، بنده عادت دارم اگر چیزی موجب ناراحتی من میشود، ریشه های آن پدیده را ارزیابی نمایم، تا از تکرار و وقوع مجدد آن ممانعت کنم. اگر فکر میکنید که کار من لگدمال کردن  اعدام احسان است، بنده نیز فکر میکنم نگقتن ریشه های حادثه از هر دو طرف درگیر، خیانتی است در حق احسان های جوان دیگری که قدم در راه احسان خواهند گذاشت








۱ نظر:

  1. امیدوارم به تملم و کمال، در طی این دو مطلب، از مبارزه مسالمت آمیز دفاع کرده باشم

    پاسخحذف