۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه
باروخ مردی در جست و جوی حقیقت
تا اطلاع ثانوی، خداحافظ بالاترین
از امروز به مدت نامعینی بالاترین رو تحریم کردم. تصمیمش برام سخت بود، اما باید این کار رو میکردم، تا حداقل بتونم خودم رو آروم کنم.
وقتی بالایارها، از خودشون قانون در میارن و هیچ توجهی به بازخورد کاربرها ندارن، این کمترین کار اعتراضی بود که میتونستم بکنم. یکجانبه قانون تصویب کردن و حتی بررسی نکردن که این قانون مزخرفشون اجازه تصحیح لینک رو نمیده. یه ماه پیش یه مطلب نوشتم که بابا کارتون درست نیست، حداقل یوتیوب رو بردارین از این لیست، کلی هم رای آورد. اما حتی ککشون هم نگزید که یه خط جوابیه بنویسن. امروز هم بعد مسایلی که برام سر یکی از لینک ها پیش اومد ترجیح دادم یه مدت کلا بالاترین رو تحریم کنم، تا ببینم کار به کجا میرسه، اما مسلما دلم براش تنگ میشه
۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه
از امروز او را صغری خواهم خواند
احمد عزیز، امروز عظمی، صغری تر از هر روز است. اراده یک ملت، بت بزرگ را آنچنان شکست که مقام امروز او، تنها کاریکاتوری است از مقام دیروزش
احمد عزیز کاش بودی و میدیدی دیگر از جبروت عظمی خبری نیست ومیدیدی مردم چه بی محابا در برابر چشم میلیون ها بیننده در دنیا، تصویرش را زیر پا لگد میکنند.
حکم امروز تو، شاهدی است بر ابهت از دست رفته . او خیال میکند که مجازات یک انسان بی دفاع و آزاده، بزرگی را به وی برخواهد گرداند. زهی خیال باطل ! با این کار فقط کوچک بودن خود را اعتراف مینماید و بس
۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه
پاسخی به انتقاد مطرح شده به نامه ای به اپوزیسیون های مسلح
۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه
نامه ای به اپوزیسیون های مسلح ( از طرف یک عضو جنبش سبز)
این
ا
۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه
شعر پروین اعتصامی برای جنبش سبز
گویا هشتاد سال پیش پروین اعتصامی جنبش سبز ایران و روند آن را پیش بینی کرده و شعری تحت عنوان "سگ و گرگ" سروده است که امروز به دست جمعی از سربازان گمنام جنبش سبز رمزگشایی شده است. در این شعر سگ نمادی از وفاداری، صداقت و راستی و نجابت است که بصورت میرحسین کروبی (تلفیقی از مهدی کروبی و موسوی) رمزگشایی شده و گرگ در این شعر نماد هر آن کس یا کسانی است که مقابل رای اکثریت ملت ایستاده اند. با درود به روان سبز پروین شعر را بازخوانی می کنیم:
پیام داد سگ گله را شبی گرگی / که صبحدم بره بفرست میمان دارم
گرگ شبی پس از انتخابات به میرحسین کروبی پیام فرستاد که این غایله را بس کن و معترضین را به تمکین و خفقان دعوت کن و بگذار تا کارها در صلح و صفا و آرامش پیش برود که مهمانان عزیزی از روسیه داریم. که اگر این جریان را امروز متوقف نکنی بعدا زمام آن از دستت خارج خواهد شد.
مرا به خشم میاور که گرگ بدخشم است / درون تیره و دندان خونفشان دارم
به فرمان من تمکین کن و مرا به خشم میاور که خودت خوب می دانی هر چند چلاقم اما دندانی خونفشان داشته و در قتل و تجاوزات زنجیره ای ید طولایی دارم.
جواب داد مرا با تو آشنایی نیست / که رهزنی تو و من نام پاسبان دارم
میرحسین کروبی جواب داد که من با تو هیچ آشنایی و دوستی ندارم که تو یک متقلب، رای دزد، متجاوز و دروغگو هستی در حالیکه من امانتدار و پاسدار حقوق مردم این سرزمین هستم. این داستان را هم با تقلب و رای دزدی خودت شروع کردی و من هم تنها یک شخصیت و نماد این جنبش هستم و رهبران واقعی خود مردم هستند که ما هم دنبال آنها افتاده ایم. پس به فرض محال اگر من هم بخواهم کوتاه بیایم مردم کوتاه نمی آیند.
من از برای خور و خواب تن نپروردم / همیشه جان به کف و سربر آستان دارم
من مانند تو نیمی در خواب و نیمی در کنار منقل در حال چرت و نئشگی تن پروری نکردم بلکه همیشه برای این سرزمین و آزادی مردمان آن جانم را کف دستم نهاده ام و سر بر آستان وعده ای دارم که به مردم داده ام.
مرا گران بخریدند تا به کار آیم / نه آنکه کار چو شد سخت سر گران دارم
قریب سی میلیون رای به من دادند تا حافظ حقوق آنها باشم نه آنکه با یک چماق و تشر تو و در حالیکه فضا را سخت تیره و تار کرده ای از زیر بار مسوولیت فرار کنم و به مردم خیانت کنم.
مرا قلاده به گردن بود پلاس به پشت / چه انتظار از این بیش ز آسمان دارم
رای چند ده ملیونی سبز مردم به نشانه افتخار به گردنم آویخته است، چه افتخاری بالاتر از این که منتخب اکثریت قاطع مردم باشم از خداوند دارم؟!
عنان نفس ندادم چو غافلان از دست/ کنون به دست توانا دو صد عنان دارم
در مقابل وسوسه افسونگر قدرت مانند تو از خود بیخود نشدم. می خواستم رییس جمهور این مردم شوم که در اثر بی تدبیری تو اکنون رهبر مردم شده ام و بسیار بیشتر از آن چیزی که قرار بود باشد به دستم رسیده است.
گرفتم آنکه فرستادم آنچه می خواهی / ز خود چگونه چنین ننگ را نهان دارم
گیرم که برای دلخوشی تو و مهمانان روسی ات آنچه را که می خواهی برایت محقق کردم از وجدان انسانی خودم چگونه این ننگ و ذلت و خیانت را پنهان بدارم؟!
هراس نیست هیچگه مرا ز حمله گرگ / هراس کم دلی بره جبان دارم
مرا هیچ هراسی از جنایات زنجیره ای گرگ و خونریزیهای او نیست. هراس و خجالت من از خون مظلوم ندا و سهراب و محسن و دیگران است که هر لحظه بر من نهیب می زنند که مبادا در وظیفه ای که به عهده من است کوتاهی کنم.
هزار بار گریزاندمت به دره و کوه / هزارها سخن از عهد باستان دارم
یادت رفته هزار بار زهره را در دلت آب کردم و آواره کوه و بیابانت کردم. یادت رفته که در حوادث کوی دانشگاه رنگ به رخسار نداشتی و خودت را از ترس خیس کرده بودی؟! یا یادت رفته سر ماجرای قتلهای زنجیره ای چه بلایی به سرت آوردم؟! هزارها سخن از گندکاریهای گذشته ات دارم پس دهانم را باز نکن ای خبیث بدکار.
شبان به جرات و تدبیرم آفرینها خواند / من این قلاده سیمین از آن زمان دارم
این اعتماد مردم (شبان) به من بخاطر ایستادگی در راه اصلاحات و ایستادگی در راه حقوق پایمال شده ملت است. من این محبوبیت را از همان زمانی بدست آوردم که تجاوز و جنایات تو را افشا کردم و در مقابل آن ایستادم.
رفیق دزد نگردم به حیله و تلبیس / که عمرهاست به کوی وفا مکان دارم
اینجا ناگهان جنبه کروبی "میرحسین کروبی" جلوتر می آید و می گوید: مهدی کروبی فرزند احمد رفیق دزد و قاتل و متجاوز به حقوق و ناموس مردم نخواهد شد که عمری است وفادار به مردم و راه آزادی بوده ام و در این راه خواهم ماند ای گدازاده چلاق تازه به دوران رسیده، من به پشتوانه این ملت هاله نور آن بابا را در ماتحتت خواهم شکست تا چهره ات نورانی تر از گذشته شود.
درستکارم و هرگز نمانده ام بیکار / شبان گرم نبرد پاس کاروان دارم
درستکار و شجاع و آزاده ام و به خاطر همینهاست که هر گز در مبارزه بیکار نمانده ام. اگر روزی هم مردم مرا نخواهند می روم دوباره حزب و روزنامه می زنم و باز در راه آزادی فعالیت می کنم. آن را هم اگر نگذارند در هر مناسبت وعده من با ملت تا پیروزی جنبش، هفت تیر خواهد بود که هر حمله چماقدارن تو به من افتخار سبزی است در دفتر زندگیم.
مرا نکشته به آغل درون نخواهی شد / دهان من نتوان دوخت تا دهان دارم
تا از روی جنازه من رد نشوی در مقابل تجاوز و آدمکشی تو سکوت نخواهم کرد و تا زمانی که زنده ام در راه حمایت از حقوق از دست رفته ملت داد سخن خواهم داد و وجود سیاه و کودتاگر تو را رسوا خواهم کرد.
جفای گرگ مرا تازگی نداشت هنوز / سه زخم کهنه به پهلو و پشت ران دارم
این جفا و زخمهایی که گرگی مثل تو در این مدت پس از کودتا به من و ملت ما وارد کرد برای من تازگی ندارد، در زندان ساواک هم استبداد به ما زخمهایی زد، هر چند در مقابل شما خدا پدر آنها را بیامرزد که شما روی ساواک و صهیونیزم را هم سفید کردید.
دو سال پیش به دندان دم تو بر کندم / کنون زگوش گذشتی چنین گمان دارم
برای آخرین بار یاد آوری می کنم تا از یادت نرود که در حادثه کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای چه بلایی سرت آوردم که جلوی چماقدارانت خودت را خیس کردی. در ثانی مثل اینکه چند تظاهرات ملیونی پس از کودتا و تظاهرات اخیر سیزده آبان از یادت رفته که عکست را پایین کشیدند و شدی کهنه حیض! بماند که شانزده آذر و بیست و دوم بهمن و محرم هم برایت برنامه ها چیده ایم. حالا تصور می کنم آن مناسبتها را فراموش کرده ای که گه خوریت زیاد شده و از جان علیل و آبروی نداشته خود نیز گذشته ای که اینقدر گنده گوزی می کنی.
دکان کید برو جای دیگری بگشا / فروش نیست در آنجا که من دکان دارم
دکان قتل و تجاوز و دزدی و دروغ و خرافه گستری را برو در جاهایی مثل پاکستان و عربستان سعودی باز کن که شاید نزد مردم همانجا خریدارانی داشته باشی، که نزد این قوم کهن آریایی و جایی که چند هزار سال تمدن سخن می گوید برای تو هیچ خریداری در کار نخواهد بود.