خیلی وقته از خیلی چیزا
کشیدم بیرون. راستش خیلی وقت ها دست و پا
زدن الکی نه تها خسته ات میکنه، بلکه آب رو هم بقدری گل آلود میکنه که دیگه حتی
جلوی چشت رو نمیبینی. همچین حسی داشتم. تلاش بیهوده. تو یه سیکل بسته افتاده بودم
که دست و پا زدن های الکی به قیمت سوزوندن کل زندگیم داشت تموم میشد. این شد که
کشیدم کنار
بعضی وقت ها که کاری از
دست آدم برنمیاد، به جای دست و پا زدن الکی باید بکشه کنار. بشینه فیلم نگاه کنه.
به زندگیش برسه. ورزشش رو بکنه. کارهای عقب مونده اش رو انجام بده. الان رفتم تو
این فاز. از دور هم اخبار رو نگاه میکنم که دیگه خیلی هم به تعطیلات نرفته باشم.
ما تو این سه سال شاید
خیلی جاها اشتباه رفتیم. الان هم شاید نشستن و نقد کردن گذشته چندان سودی نداشته
باشه. به نظرم دیگه جنس و اشل بازی واقعا دیگه در سطح مردم نیست. یعنی اصلا دیگه
کاری از دست مردم برنمیاد که ما بخواهیم با نقد گذشته یه راهی برای آینده پیدا
کنیم. اقتصاد ورشکسته و خطر جنگی که هر روز صدای خمپاره و موشکش مثل وز وز مگس
بیشتر شنیده میشه و مردمی که خسته از همه چیز سرشون رو کردن تو لاک خودشون که یه
لقمه نون خالی داشته باشن که شب گشنه سرشون رو نذارن و بخوابن، فضایی نیست که
بشه از توش کنش اجتماعی کشیدبیرون. از واقعیت
که نمیشه فرار کرد.
انگاری دیگه خیلی های دیگه
هم کم کم باورشون شده که دیگه نمیشه کاری کرد و باید نشست و منتظر شد و دید که آقا
میلش به جنگه یا به به نوشیدن جام زهر.
چند روز پیش دیدم که
چند نفر یه فراخون دادن به اسم کمپین صلح و آزادی و از خطر جنگ حرف زدن. خوب آخه
کمپینی که سر و ته نداره ملت برا چی بیان عضو بشن؟ که چی کار کنن؟ خود شما اصلا
برنامه ای دارین یا باری به هر جهت این کمپین رو راه انداختین؟
تو همین فکرا بودم که
به این نتیجه رسیدم شاید فقط و فقط یک برگه دیگه مونده باشه که بشه مشارکت مردم رو
تو یک کنش اعتراضی جلب کرد. اما خب اصلا نمیدونم که با فضای روانی این روزای
فعالین سیاسی عملی هست یا نه.
داشتم فکر میکردم مثلا
یه هزار نفر آدم شناخته شده از نویسنده و بازیگر و فعال سیاسی و استاد دانشگاه و بهمان
و بیسار، بتونن یه فراخوان تظاهرات ضد جنگ
بدن در محکومیت سیاست های جنگ افروزانه اسراییل و جمهوری اسلامی. البته میدونم خب
هزینه همچین فراخوانی خیلی بالاست. و قبل انتشار هم اگه برادران گمنام بفهمن خب
ترتیب قضیه رو میدن. اما خب چرا نشه علنی قضیه رو کار کرد.یعنی مثلا روی یه
وبسایتی متن فراخوان قرار بگیره و با یک سری آدم های معروف وارد مذاکره شد که بیان
امضا کنن این فراخوان رو. اما خب کی میخواد مثلا کار اجرایی قضیه رو قبول کنه و
صدای نق نق بقیه هم درنیاد ......
به هر حال به ذهن الکن من میاد که تنها فرصتی که
برای جلب مشارکت مردم هست اینه که روی چنین طرحی بشه مانور داد. اگه صدنفر پیش قدم
بشن و همچین فراخوانی رو امضا کنن خب ترس بقیه هم میریزه که امضاش کنن. در ضمن
تظاهرات ضدجنگ چیزی نیست که حکومت به راحتی بتونه جلوش رو بگیره هر چند دودش بیشتر
از همه به چش خودش خواهد رفت.
این بود پیشنهاد من
اگه فکر میکنید عملیاتی
هست چنین طرحی روش بیشتر وقت بذارید و فکر کنید و نتیجه فکر کردن هاتونم بنویسین که
بقیه هم بدونن.
شاید بشه از خرد جمعی چیزی کشید بیرون و گرنه همتون باید برید تعطیلات
عین خودم چون کار دیگه ای نمیشه کرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر