۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

داستان آن دو سرباز و حکایت آنان که خود را از جنس دیگر میپندارند

داستان این دو سرباز، داستان انسانیت است و مسخ شدگی، مرز وطن دوستی است و آدم کشی.

باور دارم که تاریخ سنت هایی دارد تغییر ناپذیر، همان سنتی که صدام را به دار مجازات آویخت، گریبان مسببان کشتار سربازان ایرانی و عراقی را به قیمت استحکام استبدادی که زندگی نسلی همچون ما را سوزاند، خواهد گرفت. و چون نیک بنگریم، حال و روز هاشمی چندان بی تناسب با این سنت تاریخ نیست
و چه نیک گفتاری است که هر کس برای دیگری آتشی افروخت،عاقبت کاشانه اش سوخت. اما نه با آتش دیگری، بل با شررهای برخواسته از خاکستر آتشی که روزی خود افروخته بود
اما همواره فراوانند آنان که گمان میبرند، که وجودشان از جنس دیگر است و لاجرم باور دارند که اشتباهات دیگران را، آنان تکرار نخواهند کرد. این خاصیت مشترک آنانی است که قدرت مسخشان نموده. و رعایایی همچون من به انتظار خواهیم نشست تا سوختن بت های دیگر را با آتشی که خود برپا کرده اند، ببینیم. تا این حکایت ها را برای آیندگان بازگو باشیم، هرچند تسلسل در تاریخ، درس عبرتی بر قدرت مطلقه زدگان نخواهد بود.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر