بیش از دو ماه از بازداشت و محصور شدن همراهان جنبش می گذرد. در این دو ماه، نکته قابل توجه شروع به کار شورای هماهنگی راه سبز امید بود. با شروع به کار این شورا، که با استقبال شدیدی از جانب مردم روبرو گردید، امید آن می رفت که خلا رهبری جنبش تا زمان آزادی موسوی و کروبی، حس نگردد و حتی به دلیل خارج از کشور بودن برخی از اعضای این شورا، و دسترسی به امکانات بیشتر، شاهد رهبری سازمان یافته تری نسبت به قبل باشیم. اما عملکرد قابل قبول این شورا، بیش از دو هفته عمری نداشت. و اولین نشانه های وجود اختلاف بین دو چهره منتسب به آن مشخص گردید. این در حالی بود که صحبت های پرحاشیه عطاالله مهاجرانی پیرامون منشور جنبش سبز عملا شروعی بود بر توقف جریانات اعتراضی به بازداشت موسوی و کروبی. از آن سو نیز، جریان نزدیک به مجتبی واحدی، در یک اقدام یک طرفه، برنامه سه شنبه های اعتراضی را به راه انداخته بودند که مشخص بود بدون هماهنگی شورای راه سبز امید، این کارکلید خورده است. با توجه به استقبال مردم از این طرح سه شنبه های اعتراض در فضای احساسی روزهای اسفندماه، شورای راه سبز امید نیز، مجبور به تایید ضمنی این برنامه شد. هر چند پس از تظاهرات 10 اسفند، به طور معناداری از ادامه حمایت از این برنامه خودداری کرد و حتی در آستانه چهارشنبه سوری نیز، می شد تحرکات حاشیه ای گروه و اشخاص نزدیک به هسته اصلاح طلبان این شورا را دید. یکی از گمانه زنی ها برای این استراتژی را می توان ترس این دسته از خشونت های ذاتی چهارشنبه سوری و استفاده حکومت از این خشونت دانست. هرچند این نگرانی به حق بود، و جنبش سبز باید به طور مشخص مرز خود را با خشونت مشخص می کرد و آن هم در فضایی که حاکمیت تلاش ویژه ای برای به خشونت کشاندن اعتراضات داشت، اما به طرز مدیریت این جریانات از سوی افراد نزدیک به این شورا انتقادات جدی مطرح است. اگر چه به دلیل نامشخص بودن ترکیب اعضای این شورا، نمی توان تمامی برداشت ها را به حساب تمام اعضای آن نوشت ؛ اما به قطعیت می توان گفت که مدیریت ناصحیح در خوشبینانه ترین حالت، جنبش سبز را به کما برد. هر چند بخشی از این کما، به دلیل تعطیلات عید نوروز بود، اما بخشی از کما جنبش را نیز می توان در حس یاس و ناامیدی بسیاری از فعالین جنبش دید که برداشت شان از این تغییر رویه شورای هماهنگی آن بود که بخشی از اصلاح طلبان، درصدد تعدیل مواضع جنبش هستند. و حتی تحلیل هایی می شد که این تغییر مواضع را به سخنان خاتمی ارتباط می دادند که گفته بود باید جنبش اصلاحات، اصلاحاتی داشته باشد. این گمانه زنی وقتی تقویت می شود که برخی از بیانیه های شورا را اولین بار یک ارگان حزبی منتشر میکرد.
پس از سال نو نیز، خبری از این شورا نیست، گویا هنوز اعضای آن از تعطیلات نوروزی برنگشته اند. حتی به فرض فعالیت های اساسی در خفا، که نگارنده بهره ای از حقیقت را در این فرضیه نمی بیند، باز باید به اساس این نوع مدیریت ایراد گرفت. مدیریت سیستم های اجتماعی، بر پایه اعتماد می باشد. به گذاف نخواهد بود اگر بگوییم که سرمایه یک جنبش اجتماعی، اعتماد عمومی به رهبران و فعالین آن می باشد. اعتمادی که موسوی و کروبی، حتی تحت بیشترین فشارها و تدابیر امنیتی، و با کمترین روزنه های ارتباطی با مردم، توانسته بودند آن را به خوبی حفظ نمایند. اما این شورای هماهنگی یا به اهمیت این سرمایه آگاه نبود، یا اصولا اعضای آن توان مدیریتی برای چنین جایگاهی نداشتند و یا به دلیل اختلافات داخلی و برخی خواست های عامدانه، لازم می دیدند که سرعت اعتراضات را کم کنند. در صورت صحیح بودن گزاره آخر، باید ذکر کرد که به قدری ناشیانه این عمل را انجام داده اند که بیشترین صدمه را به جنبش وارد کرده اند. بدیهی است که در مواقعی لازم باشد از سرعت حرکت گروه های تندرو تر جنبش کاست تا وحدت و یکپارچگی کلیت جنبش آسیب نبیند و یا از برخی از گردنه های باریک به سلامت قافله جنبش را عبور داد، اما چنین امری بدون توجیه افکار عمومی و توجه به خواست آنان تنها به ریزش منجر می شود.
به هر حال، بر عکس مدیریت غیر مستقیم و موفق موسوی و کروبی، عملکرد این شورا بسیار بد بوده است. این واقعیتی است در برابر بسیاری از فعالین جنبش سبز که حتی به دوری گزینی برخی نیز منجر شده است. اما تکلیف چیست؟ آیا باید منتظر ماند تا شورای مذکور از تعطیلات نوروزی و دیگر تعطیلات برگردد و یک نقشه راه در برابر مان بگشوید؟ اصلا شورایی که نیازی به روراستی با مردمی که مستقیما هزینه ها را می پردازند، نمی بیند، چرا باید دیگران از نقشه راه هایی که احتمالا ارایه خواهد کرد، استقبال کنند؟ این ها سئوالات مهمی است که فقط می خواهد بغرنج بودن شرایط را نشان دهد.
اما چاره کار چیست؟ نگارنده راه مشخصی را نه در آستین دارد که بگوید و نه اصولا چنین راه مشخصی وجود دارد. تنها باید به این نکته توجه کرد که در بسیاری از مواقع این خواست عمومی است که احزاب و گروه های متشکل تر را به دنبال خویش می کشد. مصر و تونس و مصر و یمن، این مردم بودند که در میدان بودند نه احزاب. اصولا تغییر با خواست و حضور مردم فعلیت می یابد. باید در این فضای تعلیق، از به کما رفتن کل جنبش، جلوگیری کرد. باید سرمایه های این جنبش را حفظ کرد. حتی اگر شورای هماهنگی به این روند سکوتش ادامه دهد، نباید دست روی دست گذاشت. انتظار و سکون، مرگ جنبش است. اما باید دانست که به همان قدری که یک رفتار تفریطی به جنبش ضربه می زند، یک رفتار افراطی نیز ضربه زننده است. باید همواره جانب اعتدال را گرفت. در این شرایط ارایه برنامه هایی که مشارکت بسیار وسیع مردم را می طلبد، تنها نشان دادن سنگ بزرگ است و عملکرد روانی منفی بر جنبش دارد. به عکس باید کارهای کوچک ممکن را کرد ولی همان ها را از طریق کانال های موجود به اطلاع دیگران نیز رساند. شعار نویسی و اسکناس نویسی نشان داده اند که تاثیر روانی خوبی بر جامعه دارند بویژه وقتی تصاویر آن ها را به اشتراک با دیگران نیز می گذاریم. باید بدانیم که هدف اصلی ما در این شرایط، گسترش مطالبات جنبش به اقشاری است که تا کنون جنبش ناتوان از ایجاد بستر گفتگو با آنان بوده است. اگر می خواهیم که جنبش ما فراگیر شود، باید بتوانیم با کارگران، با معلمین با اقلیت ها و ساکنین شهرستان ها وارد گفتگو شویم. باید با زبان هر گروه و دسته به آن ها بگوییم که شرایط موجود به چه اندازه بغرنج است، و این که خواست جنبش چیست و چرا مطالبات و خواست های جنبش، می تواند خواست ها و پوشش های آن ها را پوشش دهد.
روز کارگر نیز در پیش است. به جای آن که به آن فکر کنیم که مردم بیایند خیابان و یک تظاهرات اعتراضی داشته باشیم که در این شرایط به احتمال زیاد حاکمیت اجازه آن را نخواهد داد، باید به برنامه های دیگری فکر کرد. یکی از برنامه های جایگزین، اعتصابات کارگری است. اما فراموش نکنیم که این من و شما نیستیم که چنین اعتصابی می کنیم، این کارگران کارخانه ها و کارگاه ها هستند که باید چنین کاری بکنند. پس لازم و ضروری است که بتوانیم با کارگران صحبت کنیم. اگر می توانیم برای شان نشریه درست کنیم. از تعداد بیشمار اعتصابات پراکنده سال گذشته کارگران برایشان بگوییم و این که اگر همه آن ها با هم متحد بودند، چه اعتصاب بزرگی شکل می گرفت. از فامیل و آشنا و همسایه شروع کنیم. هر کدام از ما، حتما چند نفر در اطرافمان داریم که جزو این قشر زحمت کش باشند. با آن ها صحبت کنیم. شعارنویسی و پخش شب نامه و نشریات مخصوص کارگران در محیط های نزدیک به محل کار یا زندگی آنان، تاثیر بیشتری دارد. فراموش نکنیم که اگر می خواهیم جنبش به پیش برود، به جای آن که منتظر شویم که شورای هماهنگی یک بیانیه فرمالیته بدهد، ما فضای اعتصاب را بسازیم. مصر و تونس نشان دادند که مردم مهم هستند، حضورشان مهم است، خواست شان مهم است. باید قدر سرمایه های جنبش را بدانیم. سرمایه های ما در کارخانجات، کارگاه ها، مدارس و دانشگاه ها هستند. این بار نوبت کارگران و معملین است. آن ها را دریابیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر