هشدار شدید الحن هاشمی به روحانیت را باید جدی گرفت. چنین لحنی و صراحتی از هشدار، تقریبا در سابقه کاری وی بی سابقه است. اما مایه این نگرانی چیست؟
هاشمی در این هشدار میگوید:
" مشروطه با همه فراز و فرودها و همه دستاوردهای مثبت و منفی، در یک کلام پایان تصمیم سازی یک فرد در مورد سرنوشت جامعه و آغاز تصمیم گیری نمایندگان مردم در جایی به عنوان مجلس شواری ملی در مورد سرنوشت همان جامعه است"
" مشروطه با همه فراز و فرودها و همه دستاوردهای مثبت و منفی، در یک کلام پایان تصمیم سازی یک فرد در مورد سرنوشت جامعه و آغاز تصمیم گیری نمایندگان مردم در جایی به عنوان مجلس شواری ملی در مورد سرنوشت همان جامعه است"
دقت در کلمات بکار گرفته شده، " تصمیم سازی یک فرد در مورد سرنوشت جامعه"، تا حد زیادی پرده از دلیل هشدارش بر می دارد. نگارنده اعتقاد دارد که استفاده از این عبارت، تصادفی نبوده زیرا در بخش دیگر این هشدار میخوانیم:
"مشروطه اگرچه در انحراف خویش سعی در جاودانگی حکومت مورثی سلطنتی حتی برای کودکی چون احمدشاه قاجار داشت"
این هشدار نیز عامدانه داده شده است. هاشمی سعی کرده است که هشدارش را با شبیه سازی انقلاب با حوادث مشروطه بیان کند. روشی که همواره از آن سود میجوید و مثال بارزش را در تطبیق دهی تاریخی احمدی نژاد با بنی صدر میتوان یافت.
نگارنده اعتقاد دارد که مراد مراد وی از ارجاع تاریخی به حکومت موروثی، اشاره به تلاش هایی است که در جهت ولایت مجتبی خامنه ای در جریان است. وی با بیان انحراف مشروطه، چنین جریانی را انحراف از انقلاب میداند.
این که وی بلافاصله پس از آن جمله میگوید:
این که وی بلافاصله پس از آن جمله میگوید:
"علمای طراز بر متمم قانون اساسی نظارت دارند و نمیگذارند قانونی برخلاف مصرحات اسلام برای اجرا در سرزمین اسلامی به تصویب برسد".
اشاره به آن دارد که امروز هم علمای تراز اول که وی تقریبا نقش نمایندگی آن ها در حکومت را برای خود متصور است، مخالف صریح چنین اقدامی ( جانشینی مجتبی) هستند
او می گوید:
" دستهای پیدا و پنهان استعمار، شرّ اشرار قاجار را از سر این سرزمین کند و شرور پهلوی را که یک قزلباش بی سواد بود، بر اریکه قدرت نشاند و یک تفکر فقهی شیعی را معکوس جلوه داد که دفع فاسد به افسد باشد!!"
مراد از ارجاع به رضاخان، یادآوری خطر استیلای نظامیان به روحانیت است.
اما چرا هاشمی، اکنون احساس خطر کرده است و دست به انتشار چنین هشدار علنی داده است؟ نگارنده گمان دارد که چنین نگرانی منبعث از شروع به کاری گروهی از مهره های خامنه ای با نام "جمعیت پایداری انقلاب اسلامی" است. همه مردان خامنه ای در این جمعیت جمع شده اند. گویا یک جراحی دیگری در راه است و نیاز به تشکیل جمعی خودی تشکل یافته مورد نیاز. این جمعیت که با هماهنگی بیت رهبری تشکیل شده است، آژیر خطر را برای راست سنتی و حتی جمعیت هایی همچون موتلفه به صدا درآورده است. در اجرای پروژه" تعالی"، حتی موتلفه و راست سنتی باید حذف گردد. خامنه ای و فرزندش و تیم آن ها می دانند که حوزه زیر بار ولایت مجتبی نخواهد رفت و از هم اکنون زیر پای همه آن ها را خالی میکنند. میخواهند مجلس یکدستی از مریدان خامنه ای تشکیل دهند. سپاه به عنوان پیمانکار این پروژه تمامی ابزارهای سیاسی و اقتصادی را در دست دارد
اما چرا هاشمی، اکنون احساس خطر کرده است و دست به انتشار چنین هشدار علنی داده است؟ نگارنده گمان دارد که چنین نگرانی منبعث از شروع به کاری گروهی از مهره های خامنه ای با نام "جمعیت پایداری انقلاب اسلامی" است. همه مردان خامنه ای در این جمعیت جمع شده اند. گویا یک جراحی دیگری در راه است و نیاز به تشکیل جمعی خودی تشکل یافته مورد نیاز. این جمعیت که با هماهنگی بیت رهبری تشکیل شده است، آژیر خطر را برای راست سنتی و حتی جمعیت هایی همچون موتلفه به صدا درآورده است. در اجرای پروژه" تعالی"، حتی موتلفه و راست سنتی باید حذف گردد. خامنه ای و فرزندش و تیم آن ها می دانند که حوزه زیر بار ولایت مجتبی نخواهد رفت و از هم اکنون زیر پای همه آن ها را خالی میکنند. میخواهند مجلس یکدستی از مریدان خامنه ای تشکیل دهند. سپاه به عنوان پیمانکار این پروژه تمامی ابزارهای سیاسی و اقتصادی را در دست دارد
واقعیت آن است که خامنه ای از همان ابتدای رهبری، خوب میدانست که این روحانیت، که هر چهره اش، خود را فراتر از خامنه ای می داند، مطیع و رام شدنی نخواهد بود. و از همان ابتدا، با حمایت از مصباح، در فکر انشقاق در حوزه بود. اما حالا که می داند نمیتواند کلیت حوزه را همراه کند، دست سپاه را بیش از پیش باز گذاشته است. خامنه ای به تجربه دریافته که نظامیان، به او وفادار تر هستند.
نظامی ها هم پس از دو دهه سینه زدن در زیر عَلَم روحانیت، فضا را مناسب دیده اند که خود در مصدر امور بنشینند. آن ها با جلب حمایت خامنه ای، بیش از پیش قدرت را از آن خود کرده اند.
آن ها بی گمان از ولایت مجتبی حمایت خواهند کرد، چون می دانند که پسر این پدر، که هیچ مشروعیتی در بین هیچ قشری از جامعه ندارد، ناگریز از اتکا به آن هاست و آن ها نیز حاکمان واقعی قدرت خواهند شد. لذا گفتمان روحانیت ستیزی، سال هاست که از سوی خود نهادهای درون حکومتی تبلیغ می شود. زیرا آنان از اوج نارضایتی مردم از چنین حکومتی خبر دارند، و میخواهند با سوار شدن بر امواج نارضایتی مردم از حکومت و عملکرد روحانیت، روحانیت را بطور کامل از صفحه قدرت ایران کنار بگذارند.
آن ها بی گمان از ولایت مجتبی حمایت خواهند کرد، چون می دانند که پسر این پدر، که هیچ مشروعیتی در بین هیچ قشری از جامعه ندارد، ناگریز از اتکا به آن هاست و آن ها نیز حاکمان واقعی قدرت خواهند شد. لذا گفتمان روحانیت ستیزی، سال هاست که از سوی خود نهادهای درون حکومتی تبلیغ می شود. زیرا آنان از اوج نارضایتی مردم از چنین حکومتی خبر دارند، و میخواهند با سوار شدن بر امواج نارضایتی مردم از حکومت و عملکرد روحانیت، روحانیت را بطور کامل از صفحه قدرت ایران کنار بگذارند.
درگیری هاشمی در این سال ها تنها با احمدی نژاد نبود. احمدی نژاد چهره بیرونی این استراتژی نظامی محوری بود که میخواهد رقیبان مجتبی را از کوره به در کند. و مشکل احمدی نژاد با حاکمیت هم از جایی شروع شد که خواست نقش بیشتری از آنچه بدو محول شده بود، انجام دهد. دشمنان اصلی هاشمی، مهره های بزرگتری از احمدی نژاد هستند. هم هاشمی این را خوب میداند، هم خامنه ای و هم فرماندهان نظامی و بیت رهبری.
گمان دارم که هشدار هاشمی، مربوط به تشکیل این جمعیت است. گویا مجلس موسسانی تشکیل شده است که قرار است تمامی نهادهای قدرت را تسخیر کرده و فاتحانه ولایت عهدی مجتبی را تصمیم بگیرد. لذا او از روحانیت میخواهد که در مقابل این اتفاقات که وی از آن به عنوان انحراف یاد کرده است، خاموش نباشد. هاشمی روحانیت را به میدان فرا میخواند و ندا میدهد که در صورت سکوت، همه ما را باهم کنار خواهند گذاشت